بخشی از داستان “ته خیار” هوشنگ مرادی کرمانی خوابش نمی بُرد. بلند شد. خیاری از میوه خوری روی میز برداشت. خواست پوست بکند و بخورد. خوب نمی دید. عینکش را زد، کارد را برداشت، سر و ته خیار را نگاه کرد. گُل ریز و پژمرده ای به سرِ خیار […]
کرمان بلاگ – نشر و توصیف دیار کریمان
کرمان|جاذبه های گردشگری|آثار باستانی|تاریخ کرمان|کرمان شناسی|گردشگری کرمان
بخشی از داستان “ته خیار” هوشنگ مرادی کرمانی خوابش نمی بُرد. بلند شد. خیاری از میوه خوری روی میز برداشت. خواست پوست بکند و بخورد. خوب نمی دید. عینکش را زد، کارد را برداشت، سر و ته خیار را نگاه کرد. گُل ریز و پژمرده ای به سرِ خیار […]