زندگینامه مهناز افخمی
او پس از فرخ رو پارسا، دومین زن وزیر در ایران محسوب میشود. تا پیش از این چنین سمتی در کابینه وجود نداشت و تنها شخص دیگری که چنین پستی را در دنیا داشته است خانم فرانسوا ژیرو بود که همزمان با افخمی وزیر زنان در فرانسه بود.
مهناز افخمی
مهناز افخمی با نام اصلی مهناز ابراهیمی (زاده ۱۳۱۹ کرمان) دومین زن در ایران است که به مقام وزارت رسید (پس از فرخرو پارسا)، و در سال ۱۳۵۵ به عنوان «وزیر مشاور در امور زنان» در دوره پهلوی انتخاب شد. او از ۱۳۴۷ تا ۱۳۴۹ رئیس گروه آموزش زبان انگلیسی در دانشگاه ملی ایران بود، از ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۷ به مدت ۸ سال دبیر کل سازمان زنان ایران، و از ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ به مدت ۳ سال وزیر مشاور در امور زنان بود.
مهناز افخمی مؤلف کتابها و مقالههای متعددی در زمینه حقوق زنان است، از جمله «به سوی یک جامعه مداراگر»، «زنان در تبعید»، «ایمان و آزادی»، «زنان مسلمان و مشارکت در عرصههای سیاسی»، «حقوق زن در ایران» و «آموزش حقوق زنان در جهان اسلامی».
زندگی نامه
مهناز افخمی با نام اصلی مهناز ابراهیمی در سال ۱۳۱۹ در کرمان زاده شد. به گفته هوشنگ شهابی مادر وی بهائی بود. مهناز بزرگترین فرزند خانواده سه فرزندی می باشد. به گفته وی در برنامه پولتیک، مادر وی (فردوس نفیسی) و مادربزرگ وی، از همسران خود جدا شده و با پذیرفتن نقش سرپرستی خانواده خود، الگوی وی به عنوان یک زن مستقل و قوی بودند.
*تولد و کودکی
مهناز ابراهیمی (مهنازافخمی) در سال ۱۳۱۹ ش در کرمان به دنیا آمد. پدرش مجید ابراهیمی، از تحصیل کردههای فرانسه و فردی خوش گذران و اهل موسیقی بود. وی که مذهب شیخیه داشت به نماز و روزه عمل نمی کرد. مهناز درباره پدرش میگوید که مسلمانی است که به خدا عقیده داشت ولی تظاهر به مذهبی بودن هم نمی کرد.
مادر او فردوسنفیسی نام داشت که در سن ۳۱ سالگی، در حالی که یک پسر و دو دختر(مهناز و فرح) داشت، از شوهر خود جدا شد و همراه مهناز به تهران آمد. پیش از این نیز مادرش (مادر نفیسه) از شوهر خود جدا شده بود و برای خود یک خیاط خانه تأسیس کرده بود.
این دو طلاق مادر و مادربزرگ و در نتیجه استقلال و پشتکار و مقابله مادر با مشکلات، تأثیر بسزایی در روحیه و افکار مهناز داشت و از استقلال مادر و مادربزرگش احساس افتخار میکرد. او میگوید که اصولا از طرف مادری خانوادهای هستیم که زنهایش به استقلال و تصمیم گیری خارج از روال عادی عادت داشتند و این در روحیه ما خیلی تأثیر داشت.
*تحصیل در مدرسه زردشتیها
یکی دیگر از مواردی که در شکل گیری شخصیت مهناز اثر داشت دوران تحصیل ابتدایی او در مدرسه زردشتیها بود که از دید خانوادهاش، بهترین مدرسه خصوصی در کرمان بود. میگوید: «همه ما به مدرسه زرتشتیان میرفتیم که نزدیک منزل ما بود. از همه طبقات و گروه ها در آن مدرسه بودند؛ گروههای اشرافی و متمکن تا طبقات کم درآمد؛ بیش تر مسلمان، اما زردشتی و مذاهب مختلف دیگر هم بودند.»
*مسافرت به تهران و آمریکا
مهناز هنگامی که با مادرش به تهران آمد در سن ۱۴ سالگی به کلاس اول متوسطه در مدرسه انوشیروان دادگر رفت. در تهران بود که مادرش با دکتر یارشاطر دوست شد و همین دوستی نیز از عوامل تأثیر گذار در جهت گیری فکری مهناز به شمار می رود.پس از مدتی مادر مهناز عزم سفر به آمریکا را کرد و او نیز به همراه مادرش به آمریکا رفت و دوره دبیرستان را در مدرسه ای در سیاتل آمریکا ادامه داد. سپس در دانشگاههای سان فرانسیسکو و کولورادو با مشورت یار شاطر به تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی پرداخت.
بازگشت به ایران و آغاز فعالیت
مهناز در سال ۱۳۴۶ش به ایران بازگشت و به عنوان استاد ادبیات و رئیس گروه زبان انگلیسی در دانشگاه ملی ایران شروع به کار کرد. او مینویسد: «کتابهایی که من به عنوان کتاب درسی به آنها (شاگردان و دانشجویان) می دادم، همان کتاب هایی بود که در آمریکا استفاده می شد.»مهناز افخمی در سال ۱۹۶۹ م، یعنی دو سال پس از ورودش به ایران اتحادیه زنان دانشگاهی را تأسیس کرد و وارد جنبش زنان شد و یک سال بعد دبیر کل سازمان زنان ایران (WOI) شد و تا سال ۱۳۵۷ ش در این سمت باقی ماند.
او در دی ماه ۱۳۵۴ بنا به پیشنهاد امیر عباس هویدا، نخست وزیر وقت، به عنوان وزیر مشاور در امور زنان وارد کابینه شد و تا پایان دولت جمشید آموزگار در این سمت باقی ماند.او پس از فرخ رو پارسا، دومین زن وزیر در ایران محسوب میشود. تا پیش از این چنین سمتی در کابینه وجود نداشت و تنها شخص دیگری که چنین پستی را در دنیا داشته است خانم فرانسوا ژیرو بود که همزمان با افخمی وزیر زنان در فرانسه بود.
*عضویت در کانون مترقی
تأسیس کانون مترقی و سپس حزب ایران نوین طرحی بود که توسط شاپور ریپورتر و اسدالله علم، و با همدستی گراتیان یاتسویچ، رئیس سیا در ایران، ریخته شد. درباره چارچوب این طرح می توان گفت:
- کانون مترقی با مشارکت عناصر تحصیل کرده وابسته به خانواده اردشیر ریپورتر تأسیس شد.
- این کانون به عنوان سمبل یک جریان آمریکایی و هوادار سبک زندگی آمریکایی بود.
- این کانون توانست در چارچوب اعمال نفوذها و القائات لندن و روچیلدها و عناصر صاحب نظر سیا، ذهن کندی و شورای امنیت ملی او را به سوی خود جلب کند و خود را بهترین مجری طرح های کندی جلوه گر سازد.
- با تحریک و تشجیع جناحهای سیاسی علیه امینی، ذهن کندی و دموکرات های کاخ سفید از جبهه ملی منحرف شد و با القاء این تحلیل که بقاء امینی سبب توسعه کمونیسم درایران می شود، کانون مترقی به عنوان بهترین جایگزین آن تثبیت شد.
- با به قدرت رسیدن علم به جای امینی، زمینه برای صعود نخبگان محبوب کندی در رأس دیوانسالاری ایران فراهم شد.
- بدین ترتیب هم دولت کندی، هم لندن و روچیلدها و هم دربار پهلوی به اهداف خود دست یافتند و طرح اصلاحات روستو – کندی توسط نسلی که در مکتب اینتلیجنس سرویس پرورش یافته و چهرههای مطیع و بی شخصیت در برابر شاه محسوب می شدند، اجرا گردید و اساس سلطنت مطلقه او نه تنها تضعیف نشد بلکه به اوج خود رسید.
در این زمان در برنامه به اصطلاح مدرنیزاسیون کشور، نقش افراد به نحوی تعریف میشد که موضوع زنان در آن از اصول اساسی به شمار می رفت و در نتیجه نقش جدیدی به زنان واگذار شد تا با حضور هر چه بیشتر خود در عرصه های اجتماعی و فرهنگی به حقوق و آزادی های خود دست یابند و در واقع دولت از زنان به عنوان ابزاری جهت پیشبرد اهداف توسعه خود استفاده کرد. (در دورانی که برای مردان جامعه آزادی معنایی نداشت چگونه می توان ادعای دولت جهت احقاق حقوق زنان را باور کرد؟!)
*مهناز افخمی، دبیر کل سازمان زنان
افخمی در سال ۱۳۵۰ ش از سوی اشرف پهلوی (ریاست سازمان زنان) به دبیر کلی سازمان زنان منصوب شد درحالی که با مباحث مربوط به زنان آشنایی خاصی نداشت، او اصولا در درک شأن و جایگاه ارزشی زن به کلی دچار مشکل بود تا آن جا که اشرف پهلوی را با وجود عمق فساد اخلاقی اش به عنوان یک مدل و الگو برای زندگی اش معرفی کرده است.
او با الگویی آمریکایی با الهام از سازمان زنان آمریکا درصدد سازماندهی این تشکیلات ایرانی برآمد.افخمی هدف اصلی خود را استقلال زن معرفی میکند نه رفاه اجتماعی. وی به عنوان یک فمینیست در جایگاه دبیر کل سازمان تغییرات بسیاری در آن ایجاد کرد که برخی از آنها عکس العمل شدید گروهی از مردم به ویژه روحانیت را در پی داشت به همین دلیل سعی داشت بسیار محتاطانه عمل کند و فعالیتهای خود را منطبق با شرع مقدس اسلام نشان دهد.
*قانون حمایت از خانواده
وی در سال ۱۳۵۲ دست به اصلاح قانون حمایت از خانواده مصوبه سال ۴۶ زد. به موجب این قانون حداقل سن ازدواج زن به ۱۸ سال و مرد به ۲۰ سال افزایش داده شد.
هم چنین زنان حق ازدواج و طلاق را بدون درگیری مردان خانواده تا حد قابل توجهی به طور مساوی بدست آوردند؛ یعنی حق طلاق را که طبق اسلام مختص به مرد بود را به دادگاه داد تا زن و مرد بتوانند در شرایط یکسان برای طلاق به دادگاه مراجعه کنند. سوء رفتار زن یا شوهر، ابلاء به امراض صعب العلاج، جنون، اعتیاد، محکومیت به زندان به مدت بیش از ۵ سال، عدم تمکین زن از شوهر یا عقیم بودن یکی از زوجین از جمله موارد مورد قبول برای طلاق بود.
سرپرستی اطفال پس از طلاق و هم چنین هزینه زندگی طفل را دادگاه تعیین می کرد و پدر موظف به تأمین و پرداخت آن بود و اگر پدر امکانات مالی لازم را نداشت برعهده مادر بود. اداره امور مالی طفل نیز با پدر بود و اگر پدر فوت شده بود یا تمکن مالی نداشت دادگاه مادر یا جد پدری را را به عنوان ولی کودک تعیین می کرد.
یکی دیگر از آن موارد حق اجازه کار برای زنان بدون حق مطلق برای شوهر در تعیین نوع آن کار بود که البته به صورت کامل تصویب نشد و فقط موافقت شد که اگر زن نمی تواند بدون توجه کردن به نظر شوهر شغلی را انتخاب کند همین امر درباره شغل مرد هم باشد.
از جمله موارد دیگر این قانون مسئله محدود کردن چند همسری به دو همسر بود؛ یعنی عقد ازدواج همسردوم فقط با اجازه دادگاه و همسر اول ممکن بود، برای کسب اجازه هم باید دلیل موجه به دادگاه ارائه دهد. هم چنین همسر دوم خود دلیل کافی بود تا همسر اول این حق را پیدا کند که از شوهر خود طلاق بگیرد.
مهناز افخمی تأسف میخورد که نتوانست تک همسری را قانونی کند و بیان میکند که مهمترین مخالفت ها از جانب مذهبیون بود که مخالف این پیشرفتها بودند! و بیشترین دغدغه آنها ناشی از علاقه آنها به افزایش قدرتشان بود که بعد قوی مادی هم داشت!!
افخمی مدعی است که این قانون یکی از دستاوردهای سازمان بود که بعد از انقلاب اسلامی ایران امام خمینی سریعا آن را لغو کرد.*طرح محدودسازی پوشش زنان
مهناز افخمی در جایگاه ریاست سازمان زنان و وزیر مشاور در امور زنان چادر را پوششی دست و پاگیر و بازدارنده تحرک و کار و فعالیتهای زنان قلمداد کرد و آن را نشانه ظاهری محدودیت ها و تاریکی های فکری و روانی و مانعی اساسی در راه پیشرفت مملکت برشمرد و طرحی را برای محدود سازی پوشش زنان به نخست وزیری ارائه کرد. در این طرح آمده است:
«اینک چند سالی است که می بینیم با اینکه توده های وسیع زنان ایران همگام با مردان ایرانی در راه انقلابی خود به سوی تمدن بزرگ به سرعت پیش می روند، گروههایی از زنان به دلیل نفوذ افکار آنان که به اشتباه چادر را با حجاب یکی می دانند، به دلیل جهل و نادانی یا به دلیل عادت، به استفاده چادر گرایش پیدا کرده اند.
چون زمان پهلوی دوم زمانی نیست که مردم ایران به گذشته های عقب افتاده و تاریک بازگردند، زمانی نیست که هیچ گروهی غیرفعال و کنار گذاشته باشند، زمانی نیست که مغزها و زندگی ها بسته و تهی بمانند، بایستی کوششی همه جانبه و فراگیرنده (از سوی) تمام گروه ها، قشرها و سازمانها انجام شود تا در این زمینه نیز سایر گذشته ها از چهره زن ایرانی زدوده شود.»
وی در بخش دیگر از ممنوعیت زنان چادری از مراجعه به وزارت خانه ها و سازمان های دولتی، ممنوعیت از مسافرت با شرکت هواپیمایی ملی ایران، ممنوعیت ورود به فرودگاه ها، ممنوعیت استفاده از اتوبوسهای شرکت واحد، ممنوعیت ورود به سینماها، ممنوعیت از خرید در فروشگاه های شرکت های تعاونی شهر و روستا، ممنوعیت استفاده از خدمات سازمان های اجتماعی، ممنوعیت ورود کودکان و نوجوانان چادری به کتابخانه ها و هم چنین محرومیت از شرکت در هرگونه مجامع عمومی یاد می کند و این پیشنهادات را در حالی مطرح می کند که مدعی آزاد اندیشی و ارتقای مقام زن و توجه به سرنوشت و حقوق کودکان بود.
در زمان مدیریت افخمی، مسئله سقط جنین هم به صورت قانونی در آمد تا بر اساس آن زن با اجازه شوهر خود، و در صورت نداشتن شوهر با خواست خود، هر زمانی که خواست اقدام به سقط جنین کند. وی خود میگوید که برای این که با مخالفت مذهبیون مواجه نشود تا آن را فقط از طریق آیین نامه های داخلی ابلاغ کنند.
هم چنین طرح دیگری در مورد اصلاح قانون حمایت از خانواده تهیه شده بود که در آن مسائلی مانند منع مطالبه بکارت در مراحل بدوی ازدواج منظور شده بود.
مهناز افخمی در مقاله ای تحت عنوان «انقلاب مسالمت آمیز» بیان می کند که دگرگونیهای اساسی از آغاز دوران پهلوی اول در وضع زنان پدیدار میگردد. امکان تحصیلات عالی و دانشگاهی برای زنان فراهم شد و با کشف حجاب، راه مشارکت روزافزون زنان در زندگی اجتماعی و اقتصادی کشور تا حدودی گشوده شد و با اصلاح قانون مدنی، زنان پاره ای از حقوق ازدست رفته خود را بازیافتند.
او در این مقاله ضمن اعتراف به غربی بودن پدیده سازماندهی نهضت زنان بیان میکند که انگیزه آزادی خواهی آنان به ثمر نشیند؛ نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که در این گونه مواضع به اصطلاح روشنفکرانه، روند آزادی زنان و آزادی خواهی صرفا آزادی از مذهب، نفی هویت ملی و آزادی از اصول اخلاقی بود.
*فرح امیرابراهیمی
همزمان با دوره وزارت مهناز افخمی، خواهر او، فرح امیر ابراهیمی، یکی از رهبران جنبش دانشجویی بود که برای سرنگونی پادشاهی در ایران فعالیت میکرد. او که متولد سال ۱۳۲۷ ش بود از ده سالگی تحصیلاتش را در آمریکا پی گرفت و سپس وارد فعالیتهای سیاسی شد و در تظاهرات های ضد حکومت ایران شرکت و سخنرانی می کرد و به همین دلیل ساواک در این باره به پدرش هم تذکر می داد.
نکته ای که باید درباره مهناز افخمی مورد توجه قرار گیرد این است که او در شرایطی که محمدرضا پهلوی حساسیت بسیار شدیدی نسبت به مشاغل حساس غیر نظامی پیدا کرده بود به وزیر مشاور و هم چنین دبیر کل سازمان زنان انتخاب شد؛ این در حالی است که وی هیچ گونه آشنایی با این مسائل نداشته است.
انتصاب وی به سمت وزیر مشاور حاکی از ویژگیهای مدیریتی و وفاداری وی به شخص شاه بود. او تمام امکانات را برای پیشبرد هدفهای انقلاب شاه و ملت به کار گرفت و حرکتهای انقلابی مردم را محکوم کرد و آنها را فعالیتهایی آشوب طلبانه عنوان کرد.
افخمی که دیگر ناتوانی حکومت در ایران را در برابر حرکت های مردمی مشاهده می کرد مدعی شد که بخشی از زنانی که در تظاهرات ضد رژیم شرکت داشته اند از طریق فعالیت های سازمان آگاه شده پس از تجهیز، علیه نظام فعال شدند!ظاهرا در اواخر عمر رژیم، افخمی از حربه حضور خواهرش در آمریکا استفاده کرده، رژیم را تهدید کرده بود که در صورت عدم تمکین از خواسته هایش به آمریکا خواهد رفت و علیه آنان فعالیت خواهد کرد اما این حربه مؤثر نیفتاد.
*فرار افخمی از ایران
با وقوع انقلاب اسلامی به آمریکا رفت و در آن جا هم سرسپردگی به نظام از هم پاشیده سلطنتی را ادامه داد و در زمره مخالفان نظام اسلامی، همراه خاندان فراری پهلوی به همکاری با آنان پرداخت.
وی به مدیریت بنیاد ضد انقلابی مطالعات ایران (بنیاد اشرف پهلوی) منصوب شد و با گروهک های سلطنت طلب از جمله گروهک تروریستی تندر در ارتباط است. پس از انقلاب اسلامی او در نیویورک به سر می برد و به صورت غیابی به «افساد فی الارض و محاربه با خدا» متهم شد.
افخمی ضمن اهانت به جمهوری اسلامی و فقیه حاکم بر جامعه به دروغ ادعا می کند که در مدارس جمهوری اسلامی آموزگاران از دانش آموزان می خواهند که از زندگی خصوصی خانواده خود خبر دهند!
او هم چنین هرگونه محدوده قائل شدن برای خوردن و آشامیدن و عشق ورزیدن توسط علما و فقها را محکوم می کند و می گوید که این کار نه تنها از عهده مردم ما، بلکه از عهده مردم عهد دقیانوس هم برنمی آید و ظهور پی در پی پیامبران هم به همین دلیل بوده است!!
او همچنان به فعالیت های خود در امور زنان ادامه می دهد و هم اکنون در سازمان های بسیاری برای حقوق زنان و تثبیت جایگاه آنان فعالیت می کند.
*حمایت افخمی از فتنه گران سال ۸۸
پس از فتنه سال ۸۸ در ایران، افخمی ضمن حمایت از سران فتنه بیان کرد که هنوز آلترناتیو دیگری جز جنبش سبز با مدیریت فعلی آن در مقابل رژیم (نظام جمهوری اسلامی) نیست. وی هم چنین بیان کرد که «جنبش سبز در ایران تداوم حرکتی است که نزدیک به یک قرن پیش آغاز شد و فراز و فرودها و تغییر و تحولهای تکاملی و انقلابی پرشماری را پشت سر گذاشت».
*پاره ای از مشاغل و مناصب افخمی در طول حیات خویش
وزیر مشاور در امور زنان، رئیس گروه آموزش زبان انگلیسی در دانشگاه ملی ایران، دبیر کل سازمان زنان ایران، مدیریت بنیاد مطالعات ایران، تأسیس سازمان بین المللی آموزش و همکاری زنان در آمریکا، عضو شورای عالی تنظیم خانواده و بهزیستی ایران، هیأت امنای دانشگاه کرمان، هیأت امنای دانشگاه بانوان فرح، عضو شاخه زنان دیده بان حقوق بشر، عضو موزه بین المللی زنان، هیأت مدیره کمیته اقدام جهانی برای دموکراسی، عضو لیگ جهانی برای حقوق بشر، عضو صندوق جهانی برای زنان، عضویت در هیأت مدیره بررسی ها و نوآوری های سازمان های تحت ریاست اشرف پهلوی، نائب رئیسی هیأت اجرایی حزب رستاخیز، عضویت در هیأت امنای بنیاد آرشام و همکاری تنگاتنگ با مقامات عالی رتبه ساواک.