افسانه های تاریخی و عجایب شهر کرمان
افسانه شهر کوتوله ها، لی لی پوت های کویر نشین
در حاشیه کویر شهداد آثاری از شهر امل وجود دارد ولی عجایب این شهر در آن است که تمامی ابنیه، کوچه ها و حتی تنورهای این شهر به گونه ای است که برای افراد کوتاه قد مناسب باشد. برخی بر این عقیده هستند که هزاران سال قبل مردمان این شهر به دلیل عواملی ناشناخته که شهر را تهدید می کرده است و برای حفظ جان خود اقدام به گل اندود کردن درب خانه ها و مسدود کردن آنها کرده اند و در حالی که خانه ها و اشیای درون آنها سالم بوده اند شهر را به حال خود رها کرده و رفته اند.
افسانه شهر صخرهای میمند، شهر آپارتمانهای سه هزار ساله
این روستا در ۳۶ کیلومتری شهربابک قرار دارد، مجموعهای از ۴۰۰ خانه دستکند با بیش از ۲۰۰۰ اتاق و همچنین مسجد، حسینیه، حمام و مدرسه که همگی در دل کوه کنده شدهاند، اقامتگاه زمستانی مردم کوچ نشین را شکل میدهند که در بهار وتابستان در آبادیهای اطراف به دامدارای و باغداری میپردازند، اصول مناسب بازدید بهار و تابستان است.
در این روستا کتیبه ای ارزشمند و تاریخی پیدا شده است که بعد از رمز گشایی آن این مضمون به دست آمده است «روزی که کوه ها شکاف بردارند افسانه های میمند به حقیقت می پیوندد و گنجینه های میمند پدیدار می شوند اما فقط یک نفر که از طرف خورشید آمده باشد می تواند به آن ها دست پیدا کند.» بسیاری منظور از این نوشته را برگشت ایران به دوران شکوهش می دانند که میمند خواستگاه آن است.
افسانههای دیگری نیز در خصوص انگیزه ساخت روستا وجود دارد. البته صحت و سقم این افسانهها مشخص نیست و در حد افسانه جالب هستند. میگویند، میمند را از آن جهت به این نام میخوانند که مردم آن پیش از ظهور اسلام به می نوشی میپرداختهاند و این شکافهای در دل کوه هم حاصل آن بادهگساریهاست.
افسانه کوه مارکشه ، گلستانی در کویر
کوه مارکشه رشته کوه شمالی راور (که به گلستان کویر مشهور است) است که از روستای اسماعیلآباد شروع و تقریبا تا نزدیکی روستای علیآباد نمکی ادامه دارد و از جمله کوه ها و قله های ایران زمین است و افسانه های زیادی در مورد آن نقل می شود…در یکی از این افسانه ها آمده است:
در زمان های بسیار دور در شهرستان راور اژدهایی بزرگ و غول پیکر زندگی می کرد .تمامی مردم شهر از دست اژدها که هر شب به مزارع آنها حمله می کرد آزرده خاطر بودند پس مردم شهر به دهقانی که گاوی نیرومند داشت گفتند که اژدها به مزارع آنها حمله می کند و دهقان گاو خود را برای جنگ با اژدها فرستاد. بعد از چند وقت بالاخره گاو به اژدها رسید وجنگی سخت بین آنها رویداد. بعد از مدتی گاو توانست شاخ های خود را داخل بدن اژدها فرو کند.
اژدها به حال مردن به زمین افتاد گاو پشت خود را به اژدها کرد غافل از اینکه اژدها هنوز زنده است. ناگهان اژدها با یک خیز بلند زهر خود را وارد بدن گاو کرد و گاو هم به زمین افتاد. بعد ازچند روز پایداری بالاخره اژدها و گاو مردند و سیمرغی به بالای سر گاو آمد و سرش را یک جا و بدنش را هم جای دیگر انداخت. بعد از چند سال بدن گاو،سرگاو و اژدها فسیل شدند.به گفته ی قدیمی ها اژدها همان رشته کوه مارکشه است و بدن گاو و سر گاو هم کوه های دیگری هستند.
در افسانه دیگری امده است:در زمان های قدیم از طرف لوت, ماری به سوی راور حرکت می کند ولی قبل از آنکه به راور برسد, یکی از سادات که احساس خطر کرده دست به دعا برمیدارد و به سبب دعای وی مار در مسیر حرکت خود به سنگ تبدیل می شود. هم اکنون مردم بر اساس شکل ظاهری کوه, سرمار را در اسماعیل آباد و دم آن را در علی آباد نمکی تصور می کنند.
افسانه کت حلال و حرام، کوهی بر فراز کرمان
کوه صاحب الزمان ، قله مشرف به شهر کرمان است. قبرستان کرمان هم در دامنه همین کوه قرار دارد. در این کوه سوراخی وجود دارد که کرمانیان آن رابا نام کُت حلال و حرام یعنی سوراخ تفکیک حلالزادگان از حرامزادگان میشناسند و معتقدند که فقط انسانهای حلال زاده توانایی عبور از آن را دارند. کسانی که به طاق علی میروند از راه مشخص و خاصی حرکت میکنند که در بازگشت حتمأ میباید از مسیر دیگری که کت حلال و حرام در آن قرار دارد بازگردند و از این سوراخ رد شوند. سوراخ یا کُت حلال و حرام از قرار گرفتن سنگی بزرگ در مسیر شیار کوه صاحب الزمان ایجاد گردیده است و در قدیم هر کسی که نمی توانست از آن عبور کند در حلال زادگی او شک ایجاد میشد و میبایست گوسفندی را در پایین شیار و در کنار درخت انجیری که آن را هم مقدس میدانند و بر شاخه هایش دخیل میبندند زبح کند تا از گناه تبری جوید و از خداوند طلب کمک نموده و بر حلال زادگی خود دلیلی بیابد.