اشعاری در باب کرمان
خوشا کرمان خوشا آب و هوایش
خوشا ماهان با لطف و صفایش
بود زآ غاز کرمان، داستان ها
سخن ها گفته اند از باستان ها
که این جا مرکز کار و هنر بود
هنر از جای دیگر بیشتر بود
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ازاین کرمان بگم از وصف و حالش
به جغرافی نمی باشد مثا لش
چهار فصل را دارد توی استان
بهار دارد سرمای زمستان
که دارد هم تابستان و پائیز
به لاله زار بهارش هست گلریز
ز بم می گویمت از ارگ دیرین
ز نخلستان و از خرمای شیرین
ازآن جیرفت بگم از ترو بارش
ازآن صیفی ازآن کشت و کارش
اگر سوی زرند گشتی روانه
در آنجا معدن است هم کارخانه
ازآن سو راه دارد تا خراسان
ز سوی دیگرش تا ملک سیرجان
به رفسنجان اگر افتاد گذارت
به گردش می روید یا بهر کارت
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
نظر بنداز کبوتر خان و نوقش
که باغ پسته ها داده فروغش
چه گویم هست کرمانش نمونه
کریمان بوده اش از دیرزمانه
به هر شهری که بیک در آ ن صفر کرد
فقط یک لحظه ای در آ ن نظر کرد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تو را هر سو گلی نو، بازگردد
دلت آکنده از آواز گردد
تو باغی از بهشتِ بی نظیری
تو مهد مردمی اهل و بصیری
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
به دنیا نام تو در اهتزاز است
ز حُسنت مطلع، دانای راز است
دیار مردمان باوقاری
بهاری تو، بهاری تو، بهاری!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
کرمون، دیارِونِ مهربونه مردُم
گرچه کهن ساله، ولی قلبش جوونه
پیوسته در تاریخ ایران بوده برپا
این باغِ پرگُل، برکنار از هر خزونه
در وصف کرمان هرچه گویم جای دارد
این پهنه براوجِ فضیلت پای دارد
آزادگی در دین و دنیا، پاک جانی
اینجا به قلب مردمش، مأوای دارد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
به کرمان، میهمان، اکرام بیند
زتجلیل آنچه بیند، تام بیند
به لطف ار باربگشاید به جایی
سراسر خانه را اِنعام بیند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
خوشا این خطه را مهمان نوازی
که مهمانش دلی خوش کام بیند
به یک نام ار بیاید سوی کرمان
ز کرمان صدهزاران نام بیند
درودت باد ای اقلیم والا
به الفاظی ز جنسِ شهد و دیبا
درودت باد ای مُلکِ معانی
به گلبانگ حریر و پرنیانی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دل عالم بود شهرو دیارم
وزین دل گشته پیدا اعتبارم
مرا کرمان زمین، رشک بهشت است
من و کرمان، من و باغِ بهارم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ز سو سوی ستاره، کهکشانی
ز نارنج و ز زیره، ارمغانی
ز نقش قالی خوشرنگ کرمان
گل سرخ و سفید و ارغوانی
خوشا کرمان، خوشا وضعِ بهارش
خوشا آلاله هایِ لاله زارش
خوشا کرمان، خوشا زیبایی آن
خوشا سرزندگی، شیدایی آن
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
خوشا مُلکی که گنج راز دارد
دلی پیوسته دستان ساز دارد
به هر سویش نهان صد قابلیت
مجالِ روشنِ پرواز دارد
بلندآوازه ای در سعی و همت
ز ناپیداترین آغاز دارد
دیاری که به حُکمِ روشنِ دل
به هرجا، مردمی همساز دارد
مبارک خطه ای که عاشقانه
به لب، زیباترین آواز دارد
جهان مفتونِ نامِ دل پذیرش
که با خود شأنِ عالم ساز دارد
چه گویم نازپرور خطه ای را
که کمتر در جهان انباز دارد