تنوع فرهنگی در استان کرمان
تنوع فرهنگی متاثر از گروههای قومی و مذهبی متعددی است که دریک سرزمین زندگی می کنند. هر کدام از این گروهها نیز فرهنگ و خرده فرهنگ مخصوص به خود را دارند؛ این گروههای قومی و مذهبی در عین حال که در ارتباط با یک نظام سیاسی و اقتصادی ملی هستند به نوعی نیز از یکدیگر متمایز گردیده، بین خود و دیگران قائل به نوعی تفکیک می باشند. این تمایز و تفکیک ها می توانند نشات گرفته از زبان، نژاد، تاریخ، تبار، مذهب و یا حتی شیوه های زندگی خاص گروهی باشد یا اینکه این تمایز و تفکیکها می توانند چند عاملی نیز باشند. آشنا شدن با فرهنگ این جوامع جز از طریق شناخت فرهنگها و خرده فرهنگهایی که گروهای قومی و مذهبی برای خود برگزیده اند، امکانپذیر نمی باشد. بر این اساس برای دستیابی به این امر موقتاً باید مرزهای سیاسی را کنار زد تا از طریق ریشه یابی تحولات اجتماعی، تاریخی و سیاسی بتوان نقشۀ فرهنگی و ترکیب جمعیتی این جوامع را ترسیم کرد تا بتوان در سایۀ تنوع جغرافیایی و آب و هوایی، تنوع فرهنگی این جوامع را توضیح داد.کشور ایران از جمله جوامعی است که قومیتها و گروههای مذهبی متعددی درآن ساکن میباشند. بنابر این برای مطالعه و انعکاس ویژگیهایی که در بالا بدانها اشاره گردید ناچار نه تنها باید محیط جغرافیایی را مد نظر قرار داد بلکه ویژگیهای فرهنگی و جمعیتی آن ـ که ریشه در تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دارد ـ را نیز در پیش چشم داشت تا با شناخت این تفاوتها و قرار دادن آن در کنار اشتراکات، زمینه را برای وحدت و انسجام فرهنگ ملی و ایرانی آماده نمود .
در میان استان های ایران، استان کرمان گروههای مذهبی و قومی متنوعی را در خود جای داده است، به طوریکه ما هنگام مطالعۀ فرهنگ عمومی این استان با یک نقشۀ پر نقش و نگار روبرو هستیم، که متاثر از ترکیب جمعیتی و فرهنگی این استان می باشد.
تا کنون تعاریف متعددی از مقوله قومیت توسط اندیشمندان ارائه گردیده است. به زعم گیدنز قومیت، به دیدگاهها و شیوه های عمل فرهنگی، که اجتماع معینی از مردم را متمایز می کند اطلاق می شود. در این تعریف، اعضای گروههای قومی خود را از نظر فرهنگی متمایز از گروهبندیهای دیگر در جامعه می دانند و دیگران نیز آنها را همین گونه در نظر می گیرند. بر این اساس برای تشخیص گروههای قومی از یکدیگر معمول ترین شیوه به کار گرفته شده، برجسته سازی تفاوت های زبانی، تاریخی، تباری ( حقیقی یا خیالی)، مذهبی و شیوه هایِ خاص لباس پوشیدن و آرایش کردن بوده است.اما تعریفی که غالب قوم شناسان بر روی آن اشتراک نظر داشته، آن را پذیرفته اند این است: که گروه قومی، جمعی است در درون جامعه بزرگ تر، که دارای تبار واقعی یا خیالی مشترک ، خاطراتی از گذشته مشترک و تاکیدات فرهنگی بر یک یا چند عنصر نمادی است که بر اساس آن ها هویت گروه تعریف می شود. از جمله این نمادها، خویشاوندی، مذهب، زبان، قلمرو مشترک، ملیت و ظاهر فیزیکی است و اعضای یک گروه قومی از تعلقات شان به گروه آگاهی دارند
توصیف جغرافیایی و شرح ویژگیهای انسانی استان کرمان:
استان کرمان به عنوان پهناورترین استان کشور با مساحتی حدود ۷۱۴/۱۸۱ کیلومتر مربع بین ۵۴ درجه و ۲۱ دقیقه تا ۵۹ درجه و ۳۴ دقیقه طولی شرقی و ۲۶ درجه و ۲۹ دقیقه تا ۳۱ درجه و ۵۸ دقیقه عرض شمالی از نصف النهار گرینویچ قرار گرفته است. حد شمالی استان کرمان به استانهای خراسان جنوبی و یزد، حد جنوبی آن به استان هرمزگان، حد شرقی آن به استان سیستان و بلوچستان و حد غربی آن به استان فارس محدود شده است . و بر اساس آخرین تقسیمات کشوری تا سال ۱۳۸۲ استان کرمان دارای ۱۳ شهرستان، ۳۹ بخش، ۵۰ شهر، ۱۴۱ دهستان و ۱۴۲۷۱ پارچه آبادی می باشد.
شهرستانهای استان عبارتند از: بافت بردسیر، بم، جیرفت، راور، رفسنجان، زرند، سیرجان، شهر بابک، عنبر آباد، کرمان، کهنوج و منوجان.
استان كرمان با در برگرفتن حدود ۱۱% از مساحت کشور،یکی از کم جمعیت ترین استان ها نیز می باشد این امر از یکسو به دلیل کوهستانی بودن این سرزمین و از سوی دیگر وجود بیابان های وسیع در آن می باشند
این استان در محل تلاقی رشته کوههای مرتفع زاگرس، مرکزی و مناطق پست کویری در جنوب شرقی کویر مرکزی بزرگ ایران به طول تقریبا ۱۶۰ کیلومتر واقع شده است.و عرض این کویر، کرمان را از سیستان و بلوچستان جدا می کند. این تلاقی استثنایی بین بلندی و پستی بین ناحیه کوهستانی و کویری، بین گرمی و سردی ویژگیهای محیطی کم نظیر و اوضاع طبیعی خاصی را به وجود آورده است. که در کمتر منطقه از فلات ایران می توان مشاهده کرد.
جمعیت استان کرمان تا سال ۱۳۷۸ حدود ۲۲۳۰۰۰۰ بوده است که از این تعداد ۵۱/۴۵ درصد در نقاط شهری، ۵۷/۵۰ درصد در نقاط روستایی و ۹۲/۳ درصد از این جمعیت غیر ساکن بوده اند بنابراین ترکیب اجتماعی مردم استان کرمان متشکل از سه جامعه شهری، روستایی و عشایری است که خرده فرهنگهای خاصی را پدید آورده است.
مردم استان کرمان با توجه به ترکیب اجتماعی استان به زبان فارسی با لهجه کرمانی صحبت می کنند که شباهت زیادی به لهجه شیرازی دارد و در عین حال گروههای قومی برحسب خاستگاه قومی خود به زبانهای ترکی، بلوچی، لری، کردی، عربی و براهویی سخن می گویند و همچنین گروههای مذهبی استان نیز در میان خودشان به زبانهای زردتشتی، ارمنی و کلیمی صحبت می کنند.
وجه تسمیه کرمان:
نام کرمان را در سنگ نوشته های داریوش می توان دید. در آنجا « کرمان» نام ناحیه ای است که از آنجا چوب « یاک» را برای ساختن کاخهای هخامنشی حمل می کردند. نوشته های یونانی هم آن را کرمان خوانده و مردم کرمان را تیره ای از پارسیان گفته اند.
از ریشه کر ( كر به اوستا و کری به سنسکریت) چندین واژه سنسکریتی در دست است. «کرمن» به معنی كار و کوشش و وظیفه، و نیز کارکن و کوشا، « کرمینه» به معنی ماهر و استاد، « کرمان بندا» به معنی کا ربنده یا وظیفه شناس و واژه های دیگری که از کرمان ساخته شده اند، همه معنای کار و کوشش را می رسانند. ریشه دیگر « کر» که به اوستا« کر» به سنسکریت « کری» تلفظ می شود و به معنی بریدن و کشتن و جنگیدن است و واژه های کارد، پیکار و کارزار نیز از آن است. اما از واژه هایی که از آن برآمده، هیچکدام به کرمان « کرمن» نزدیک نیست. اگرچه کرمان در گذشته نام های دیگری چون بوتیا، کارمانيا، گواشیر، کرمانیا، ژرمانیا، کریمان، کارمانی و کرمانی داشته، اما در مجموع این نظر که نام کارمان ( كار به معنی تلاش و سازندگی، و مان به معنای محل و مکان) در طول زمان به کرمان تبدیل شده بیشتر مانوس و منطقی است، چرا که اصولا زندگی سخت و دشوار در کویر، همتی بزرگ و والا، و تلاشی افزون را می طلبید.
درفرهنگ آنندراج می خوانیم« کریمان پدر نریمان آن شهر را به نام خود بنا نهاده در اوستا و سنسکریت، کرمان یعنی « کوشا» و نریمان یعنی مردانه
کرمان به روایت تاریخ:
قلعه دختر و قلعه اردشیر از آثار دوران ساسانی در مشرق شهر نونی کرمان- که هنوز خرابه های آن پا برجاست- گواه بر این است که لااقل در زمان اردشیر بابکان در همین محل، شهری آباد و یا قلعه ای مهم وجود داشته است.
وزیری مولف جغرافیای کرمان بیان می كند که در حدود ۲۲۰ پیش از میلاد – به هنگام فتح کرمان به دست اردشیر- این محل «گواشیر» نام داشته و مرکز ولایت کرمان بوده است. بنا به گفته هردوت « کرمانیا» از قبایل دوازده گانه ایران می باشند و ساتراپی چهاردهم ( دارا) مشتمل بر ایالت کرمان بوده است.
در روایات اساطیری آمده است که کیخسرو، کرمان و مکران را به رستم بخشید. همچنین نشانی هایی از فرمانروایی بهمن بن اسفندیار بر این خطه می دهند . آن گاه روایت تاریخی این سرزمین آغاز می شود و این که در زمان هخامنشیان ، کورش آن را تبعید گاه « نبونید » قرار داد . سپس سخن از حکومت اشکانیان است که « هفتواد » نامی علم استقلال برافراشت و اردشیر یا بلاش اشکانی را شکست داد و فرزند خود را – که او هم اردشیر نام داشت – به حکومت کرمان گماشت. گویند کرمان آخرین پناهگاه یزد گرد، پادشاه ساسانی بوده است . …
در زمان حکومت خلفای عباسی، کرمان به شورش های مکرر دست زد. ولی هیچ یک به سامان نرسید. در عصر غزنویان، فرمانروایان خون ریز و هوسران، آرامش را از مردم گرفتند. تنها در عهد سلجوقیان – حکومت ملک قاورد و فرزندانش بود که کرمان روی رفاه و آسایش دید و آثاری چون مسجد ملک پدید آمد – پس از حکومت ۱۵۰ ساله سلاجقه، بازبلای « غز» بر کرمان نازل شد . با حمله ی مغول « براق حاجب » از سرداران قراختائیان، کرمان را به تصرف در آورد. از اعقاب وی، ترکان خاتون بر کرمان فرمانروایی کرد که در آبادانی شهر کوشید و دخترش پادشاه خاتون نیز حاکمی فاضل و حامی دانشمندان بود . تیموریان از سال ۷۹۶ تا ۸۳۴ بر کرمان فایق آمدند . سپس تنی چند از طایفه قراقویونلو در کرمان به قدرت رسیدند . به دنبال این جایگزین شدن سلاطین متعدد در ایران قدرت به سلاطین صفوی رسید که از سال ۹۱۵ هجری قمری ، کرمان را به تصرف خود در آوردند . در ۱۰۰۵ هجری ، گنجعلیخان از سوی صفویه به حکومت رسید که بر اثر تدبیر و تداوم حکومت او ، شهر چندی روی آسایش به خود دید در روزگار افول قدرت صفویان ، افاعنه ، کرمان را به جزای شهامت و مقاومت در برابر آنان به خاک و خون کشیدند و نادر شاه افشار هم هنگامی که به کرمان رسید که بر اثر کشتن رضاقلی میرزا ( پسرش ) به جنون آدم کشی مبتلا شده بود . او دستور گردن زدن به مردم بی گناه را صادر می کرد و یکی از بزرگترین قتل عام های معروف تاریخ کرمان را به راه انداخت . به دنبال این واقعه کرمان در زمان کریم خان زند به تصرف سلاطین زندیه در نیامد . اما به دلیل حمایت از آخرین بازمانده ی زندیه ( لطفعلیخان ) گرفتارخشم آغا محمد خان قاجار شد که به روایت تاریخ ، هفت من چشم ، از مردم بی پناه در آورد . اگرچه جانشینان او تلاش کردند تا با اعزام حاکمانی مدیر و مدبر ، همچون محمد اسماعیل خان نوری « وکیل الملک » و « ابراهیم خان ظهیر الدوله » به بازسازی شهر کرمان ، و تجبیب قلوب مردم بپردازند . معذالک در دوران پهلوی اول و دوم نیز آن گونه که باید و شاید و با توجه به استعداد های بالقوه ای که این استان داشت و دارد که می بایست مورد توجه قرار می گرفت تا از این طریق راه توسعه و پیشرفت این استان تسهیل می شد . اما این نیت های درونی بالقوه به بالفعل تبدیل نشد تا مایه توسعه و پیشرفت این استان گردد . اما باشد تا در سایه ی انقلاب اسلامی این نیت های بالقوه به بالفعل تبدیل گردد و مایه ی توسعه و پیشرفت این استان گردد تا مردم استان از این تنگدستی که گریبانگیر آن ها شده است رهایی یابند و به تبع آن استان کرمان نیز روی آبادانی به خود ببیند .
تنوع دینی و فرق مذهبی در استان کرمان :
با بررسی منابع و آمارهای موجود که توسط سازمان های ذیربط و محققین علاقمند به مسائل مذهبی ثبت شده است معین شده که سه گروه عمده ی اقلیت دینی که به تفکیک عبارتند از : زردشتیان ، ارامنه و کلیمان در استان زندگی می کنند. در عین حال در استان کرمان علاوه بر مسلمانان شیعه و سنی پیروان برخی از فرق مذهبی نیز سکونت دارند که می توان آن ها را به دو دسته تقسیم کرد : از پیروان فرق اول می توان به بهاییان اشاره کرد و از پیروان فرق دوم می توان از شیخی ها ، دراویش و اسماعیلی ها نام برد .
زردشتیان
بر اساس آمارگیری سال ۱۳۷۵ جمعیت زردشتیان در استان کرمان ۱۴۰۲ نفر بوده است كه اكثراً در شهر كرمان و تعدادي هم در بم، رفسنجان، بافت و زرند زندكي مي كنند. گفتني است در سالهاي گذشته تعدادي از زرتشتيان در روستاهاي جوپار – ماهان و سر آسياب زندگي مي كردنند كه به مرور زمان به شهر كرمان مهاجرت كرده اند.
گتوی زرتشتیان : از ابتدای ورود اسلام تا زمان صفویه علی رغم وجود بعضی مشکلات و اختلافات در بین مسلمانان و زردشتیان جدایی گزینی اکولوژیکی بین این دو گروه مشاهده نمی شود تا اینکه در زمان شاه سلیمان به علت بالا گرفتن اختلافات مذهبی محله زردشتیان به نام گبر محله و در خارج از حصار کرمان در محلی به نام« دروازه ٌ گبری» معروف است تشکیل شد اما با حمله ی افاعنه به این محله اين محله خراب شد . ولی با گذشت زمان و تحولات جدید زرتشتی ها در انتهای خیابان زریسف سکنی گزیدند . اما امروزه تحولات وسيعي كه درجغرافياي شهري به وجود آمده است گتوي زرتشتيان از بين رفته و از نظر امكان جدایی گزینی اکولوژیکی دیگر آئین اسلام با زرتشتیان نقش تعیین کننده ای را ندارد . بلکه این موقعیت اجنماعی اقتصادی است که محل سکونت زرتشتیان با مسلمانان را تعیین می کند و به همین علت زرتشتیان در مناطق مختلف شهر پراکنده شده اند .
کلیمی ها
بر اساس برآوردهای آماری سال ۱۳۷۵ ، ۱۰۳ نفر پیرو دین یهود در استان کرمان زندگی می کنند که از این تعداد اکثر آن ها در شهرستان کرمان و تعدادی هم در شهر بافت سکنی گزیده اند.
مسیحیان
بر مبنای آمارگیری سال ۱۳۷۵ ، ۱۰۱ نفر پیرو دین مسیح در استان کرمان بوده اند که اکثر آن ها در شهر کرمان زندگی می کنند مسیحیان اكثراً در شهر كرمان زندگي مي كنند.
شیخیه
فرقه ی شیخیه یکی از انشعابات جدید مذهب تشیع اثنی عشریه است که حدود دویست سال پیش تحت تأثیر نظریات شیخ احمد احسائی به وجود آمده است. این فرقه در کرمان توسط محمد کریم خان کرمانی كه بوسيلهٌ ابراهيم خان ظهيرالدوله براي فراگيري تحصيلات علوم ديني به نجف فرستاده شده بود حشر ونشر يافته است به همين دليل به اين فرقه در كرمان، كريمخاني نيز مي گويند. محمد كريمان كرماني در نجف با سید کاظم دشتی آشنا شد و در آن جا بود که به سلک پیروان این فرقه در آمد و بعد از بازگشت به کرمان اقدام به نشر عقاید این فرقه در بین اقوام و دوستان خود نمود . این فرقه در کرمان حدود ۱۵۰ سال است که پایه گذاري شده استپیروان شیخیه در کرمان بر اساس آماری که توسط کمیته ی پژوهشی سازمان ارشاد اسلامی کرمان در بین سال های (۷۶-۷۵ ) منتشر کرده است حدود ۱۲۰۰۰ نفر بوده است .
شیخیه ی استان کرمان عمدتاً در شهر کرمان زندگی می کنند . به علاوه تعدادی از آنان در شهر کرمان نیز پراکنده اند . اما اکثریت آن ها در منطقه ی جنوب شرقی در اطراف میدان فابریک در خیابان سلمان فارسی متمرکز شده اند . تعدادی نیز در روستای لنگر چترود و همچنین گروهی نیز در شهرستان رفسنجان و زرند ساکن می باشند .
اسماعیلیه
در سوابق تاریخی به غیر از شهر بابک از حضور اسماعیلیان در دیگر نقاط استان سخنی به میان نیامده است . اما بر اساس آماری که کمیته ی پژوهش سازمان ارشاد اسلامی کرمان در بین سال های (۷۶-۷۵) منتشر کرده است بیان داشته که حدوداً ۷۰۰۰ اسماعیلی پیرو این فرقه در استان کرمان می باشند. اسماعیلیان استان کرمان عمدتاً در شهرستان های شهر بابک و سیرجان زندگی می کنند . عمده ی این افراد در مناطق روستایی سکونت داشته و معمولاً از طریق کشاورزی و دامداری امرار معاش می کنند. اکثریت اسماعیلیه در هفت روستا در حومه ی شهر بابک زندگی می کنند.
خانقاه
اسماعیلیان دارای اماکن مذهبی اختصاصی هستند که به آن جماعت خانه، و همچنین « خانقاه »اطلاق می کنند. در این جماعت خانه ها علاوه بر مراسم عبادی ، جشن های عروسی ، مجالس ترحیم نیز برگزار می شود. در رأس هر جماعت خانه فردی قرار دارد که اصطلاحاً به وی« مکی» میگویند. هم اکنون در روستاها ی شهرستان های شهر بابک و سیرجان به ترتیب ۳ و ۷ جماعت خانه دایر می باشد.
دراویش
دراویش خود به سه دسته قابل تقسیم اند : نعمت الهی نوربخشی ، گنابادی و سینایی .
نعمت الهی و نوربخشی ها در خیابان ابو حامد شهر کرمان خانقاه دارند و معمولاً در روزهای پنج شنبه دعای کمیل به جای می آورند. همچنین در روزهای سه شنبه به اجرای مراسم می پردازند .
دراویش عمدتاً پراکنده و در جای خاصی سکونت ندارند. به علاوه عبادتگاه آن ها در خیابان سرباز شهر کرمان واقع شده است ؛ تعدادی نیز در جویبار و در منطقه ی « رمجرد »شهرستان شهربابک زندگی می کنند
پراکندگی جمعیت اهل سنت استان کرمان :
اهل سنت این استان که در واقع بافت مذهبی استان سیستان و بلوچستان به حساب می آیند در حاشیه ی شرقی و جنوب شرقی آن و در مناطق هم مرز با این استان سکونت دارند. به استثنای تعداد اندک اهل سنت که به صورت انفرادی در شهرستان های استان پراکنده اند. عمده ی پیروان مذهب اهل سنت در بخش های قلعه گنج و منوجان ( از توابع شهرستان کهنوج ) بخش های فهرج و ریگان ( از توابع شهرستان بم ) و همچنین در قسمت هایی از بشاگرد۳ ، مارز ۴، رمشک ۵، و رودبار۶ ( از توابع شهرستان جیرفت ) زندگی می کنند. اهل سنت استان کرمان عمدتاً پیرو مذهب حنفی می باشند . بر اساس آماری که توسط کمیته ی پژوهش اداره ی ارشاد اسلامی کرمان در سال ۱۳۷۳ منتشر شده است جمعیت اهل سنت استان کرمان را بالغ بر ۷۵۰۰ نفر می دانند که اکثراً در مناطق روستایی زندگی می کنند.
در مجموع می توان تنوع دینی را در استان کرمان به صورت ذیل نمایش داد:
در این بخش به پراکندگی اقوام مهاجر در شهرستان های استان کرمان اشاره می شود:
تنوع قومی در استان کرمان
شهرستان بافت
شهر بافت سومین شهر مرتفع ایران است که با قدمتی به بیش از هزار سال در جنوب غربی استان کرمان قرار دارد و داراي چهار مرکز شهری ، سه بخش و ۱۴ دهستان می باشد در حدود العالم (به سال ۳۷۲ هجری قمری) آمده است. بافت مرکز اقطاع بوده است و در کتاب صوره الارض ابن حوقل به نام باخته در تقدیم البلدان ان به نام بافد آمده است و سپس به بافت تبدیل شده است.
بر اساس آمارگیری سال ۱۳۷۹ جمعیت بافت حدود ۱۳۱۰۰۰ نفر بوده است وجه تسميه بافت احتمالا این است که در آن جا بافندگی رونق زیاد داشته است و مردم قالی ها و جامه های الوان و گران قیمت می بافته اند
شهرستان بافت از ترکب قومی نسبتا متنوعی به شرح ذیل برخوردار است :
گروههاي قومي در شهرتان بافت به چند دسته تقسیم می شوند :
گروه مهاجران : گروههاي قومی که از مناطق دیگر مثل فارس ، آذربایجان ، خراسان ، سیستان و بلوچستان و لرستان به این منطقه مهاجرت کرده اند مانند گروه های قومی سلیمانی ، لک ، بلوچ ، سبز بلوچ ، طايفه کر و آیینه ای
گروه مهاجران : گروههاي قومي هستند که برای دستیابی به اهداف سیاسی خود به اين منطقه آمده اند از جمله گروه قومی که به این منطقه آمده اند اعراب بودند که برای گسترش سرزمین های اسلامی به این منطقه هجوم آورده اند. بدین صورت بعضی ها ساکن شدند و نسل آن ها گسترش پیدا کرد و جمعیت آنها افزایش پیدا کرد : مثل طوایف بنی اسد ، انصاری و …
گروه قومی تبعیدی ها : گروه قومی هستند که به دلیل بعضی ناسازگاری ها و درگیری های در محل سکونت خود از طرف حاکمان مناطق خود به این منطقه تبعید شده اند و بعضی از آنها این شهرستان را محل اقامت خود برگزیده اند و نسل آنها زیاد شده است، مانند : گروه قومی ، افشار ، لری ، بچافچی ، لک ها و طائفه جمالی.
آذری ها:
این قوم خود به گروه هایی چند تفکیک شده است از قبیل :
افشار: سابقه تاریخی آنها به دوره صفویه بر می گردد. از آن زمان تا پایان دوره قاجاریه در امر حکمرانی در منطقه کرمان نقش مهمی به عهده داشته اند و برخی از آنان از حاکمان کرمان و توابع آن بوده اند.گروه قومی افشار در اصل ترک زبانند و از مناطق ارومیه و زنجان مهاجرت و در زمان شاه طهماسب صفوی تبعید و در حال حاضر در منطقه« دشت بر» (وکیل آباد) و ارزوئیه شهرستان بافت سکونت دارند
گروه قومی قتلو : سابقه تاریخی آن ها به سلاطین سلاجقه کرمان می رسد. بزرگان قوم معتقدند از اولاد «قتلومش» برادر «آلب ارسلان ، و پدر ملک قاورد سلجوقی حاکم کرمان هستند.
مرحوم وزیری مولف جغرافیای استان کرمان می گوید : قتلو ترک زبانند و بیشتر در اقطاع و صوغان می باشند. پرجمعیت ترین طائفه ایل قتلو ساجقه نام دارد که بیشتردر تذرج و«را بر» سکونت دارند ؛ و همچنین طایفه قتلویی در برکنان بافت ، و طایفه اسکندری نیز در صوغان به سر می برند.
بلوچ ها :
این قوم از گروه های مهاجر استان کرمان می باشند که در ابتدا با مهاجرت چند برادر با اهل خانواده خود از زابل سیستان و بلوچستان به جيرفت مهاجرت کردند و در ساردوئیه سکونت اختیار کردند. بعد از مدتی تعداد آنها زیاد شد و گروهي به مناطق خوش آب و هوای بافت ، بنگان ، رابر و بابید علیا مهاجرت کردند که جد تمام آنها سبز علی بلوچ بوده است.
لرها :
این گروه قومی به گروه های متعدد تفکیک شده است از قبیل :
گروه قومی لري؛ از گوه های قومی بزرگ شهر رابر است که ابتدا در لرستان ساکن بوده اند که بنا بر اعتقاد بزرگان قوم ، در دوره افشاریه دو برادر به نام های بدرالدین و فخر الدین با همراهی افراد طائفه خود با دولت وارد جنگ شدند که این درگیری ها منجر به تبعید آن ها به استان کرمان گردید ؛ در کرمان دو گروه شدند : گروهی در رابر بافت سکونت کردند که طائفه بزرگ شمس الدینی را تشکیل می دهند. وجد آن ها بدرالدین است و گروه دیگری لرهای کوه پنج سیر جان هستند که جد آن ها فخر الدین است
لک ها :
از گروه های معروف استان کرمان می باشند که طوائف آن در کرمان ، بافت وزرند پراکنده اند. وزیری می گوید « (حدود سال ۱۱۰۰ شمسی) از جرون فارس به کرمان آمده اند.» گروه قومی لک در شهرتان بافت شامل چهار طائفه بزرگ می باشد؛ طوایف آن عبارتند از : لک سلطانی (شهسواری) ، لک گداری (بختیاری) لک رجایی و لک امام بخش. این گروه های قومی در مناطق کیسکان، گدار کفتوئیه ، بزنجان و انجرک۴ شهرستان بافت زندگی می کنند.
لک گداری (بختیاری ):، اين گروه قومی ،يك گروهی هستند که از چهار محال بختیاری به کرمان آمده اند. این گروه قومی در ابتدا ساکن الیگودرز بودند که با مهاجرت به استان کرمان ، امروز ساکن شهرستان بافت می باشند.
لک امام بخش :
این گروه قومی در برکنان شهرستان بافت سکونت دارند که بزرگ آنها سلیم نام داشته است.
گروه قومی کر :
این گروه قومی از مهاجران استان کرمان می باشند که اجداد آن ها از چهار محال بختیاری به کرمان آمده و در منطقه سیاه کوه۵ بافت سکنی گزیده اند جد آنها شهاب الدین که به علت نپرداختن مالیات با دولت وقت درگیر شده و در بین آنها جنگ نابرابری صورت گرفته است. بنابراین زمانی که شهاب الدین و همراهان او دیدند که توان مقابله را با نیروهای دولتی ندارند به کرمان فرار کرده اند.
کرد ها :
لک رجایی: این گروه قومی از لحاظ نژادی با دیگر گروه های قومی لک فرق می کند. لک رجایی در مناطق انجرک، نمزاد ، تاج آباد و زمان آباد زندگی می کنند. بزرگان آنها بر این باورند که در زمان نادر شاه از کرمانشاه به کرمان تبعید شده اند
بردسیر :
شهرستان بردسیر با ۶۳۲۴ کیلومتر مربع در مرکز استان کرمان قرار دارد و دارای یک بخش مرکزی ، سه شهر و شش دهستان می باشد
این شهرستان بر اساس برآوردهای جمعیتی سال ۱۳۷۶ حدود ۷۰۰۰۰ نفر جمعیت را دارا بوده است.
بنای شهر بردسیر را به اردشیر بابکان نسبت می دهند که آن را به نام های اردشیر یا وه اردشیر نامیده اند. این شهر ، بعد از هجوم اعراب به نام بردسیر خوانده شده است امام در دوران حکومت سلاجقه به عنوان قصبه «مشیز» تولدی نوبافت و سال ها
به نام مشیز شهرت یافت ولی در نهایت حدود سال های ۳۱-۱۳۳۰ بود که مجددا بردسیر خوانده شد.
علی رغم حضور حداکثری فارس زبانان در این شهرستان، گروه های قومی دیگری مثل اعراب و بلوچ ها (شاخه ای از گروه قومی سبز بلوچ می باشد) نیز در مناطقی مثل قزیه العرب و اطراف آن زندگی می کنند.
شهرستان بم :
بم شهری است قدیمی که آن را منسوب به بهمن بن اسفند یار می دانند. این شهر در گذشته در مسیر جاده ابریشم قرار داشته است
شهر بم در شرق استان کرمان قرار گرفته است این شهرستان دارای پنج مرکز شهری، پنج بخش و ۱۳ دهستان می باشد. بر اساس سرشماری سال ۱۳۷۵ جمعیت کل این شهرستان ۱۹۸۹۷۵ نفر بوده است که در اثر زلزله سال ۱۳۸۲ جمعیت این شهرستان دچار نقصان زیادی شد
با این حال که اکثر ساکنان این شهرستان فارسی زبان هستند اما جمعی از گروه قومی ترکان به نام طائفه رئیسی که از اعقاب عز ها هستند ساکن این شهرستان می باشند. علاوه بر این گروه قومی ، گروه قومی دیگری که متشکل از بلوچ ها می باشد در نواحی هم مرز این شهرستان با استان سیستان و بلوچستان زندگی می کنند که به زبان بلوچی صحبت می کنند و لباس بلوچی نیز به تن دارند.
شهرستان جیرفت
این شهر در تاریخ به «گدروزیا» یا «کمادین» معروف است؛ و دارای سابقه تاریخی بسیار کهن بوده که بر اساس کاوش های باستان شناسی بیش از ۷۰۰۰ هزار سال قدمت دارد و محل گذر اسکندر نیز می باشد. به علاوه دشت دقیانوس نیز در اين شهر قرار دارد. مورخین عقیده دارند که شهر قدیمی جیرفت در اثر سیل بنیان کنی نابود گردیده و خرابه های آن اکنون در یک کیلومتری جیرفت «سبزواران» فعلی قرار گرفته است. خرابه های قديم شهر را به عهد دقيانوس نسبت داده اند و از اين خرابه ها سکه ها و آثار عنیقه بسیار به دست آمده است.
این شهرستان بر اساس آمار گیری سال ۱۳۸۱، ۲۶۹۵۸۸ نفر جمعیت را دارا بوده است.
شهرستان جیرفت از ترکیب قومی نسبتا متنوعی به شرح ذیل برخوردار می باشد :
ترکان :
گروه قومی ، ترک زبانان در شرق جیرفت در ساردوئیه و نواحی اطراف آن زندگی می کنند. از طائفه های این گروه قومی می توان به طائفه رئیسی ، دادخواهی ، کرمانشاهی ، جاویدان و فتحی که از عقاب غزها می باشند اشاره کرد.
لرها
از گروه قومی لر زبانان می توان به طائفه «شریفی» که یکی از بزرگترین گروه های قومی در شهرستان جیرفت می باشد می توان اشاره کرد که اکثر آنها در نواحی اطراف سارد و ثیه که یکی از نواحی خوش آب و هوای این شهرستان است زندگی می کنند.
عرب ها
این گروه قومی مهاجر که شامل گروه های متعدد قومی از قبیل : عرب سرحدی ، عرب بنی اسد ، عرب و مداحی می باشند. از قسمت های مختلف شبه جزیره عربستان در زمان حمله اعراب به این منطقه آمده اند و بیشتر در نواحی خوش و آب و هوای این شهرستان زندگی می کنند.
بلوچ ها :
این گروه قومی از گروه های مهاجر این شهرستان می باشند که ریشه آن ها به جدشان سبز علی بلوچ می رسد و در حال حاضر در نواحی کوهستانی این شهرستان زندگی می کنند.
شهرستان زرند
اگرچه سابقه تاریخی و تاریخ شهر زرند از دید محققان دور مانده است ولی از آنچه در آثار و کتب پهلوی و تاریخی بجاست اینگونه استنباط می شود که بنای این شهر مربوط به دوران ساسانیان می باشد.
در اوستا به نام «زراوند» از آن نام برده شده است. که در حال حاضر دارای ۱۴۰۹۴۹ نفر جمعیت می باشد. این شهرستان در شمال شهرستان کرمان قرار دارد که دارای سه بخش ، شش مرکز شهر و ۱۳ دهستان می باشد. و همچنین اکثریت قریب به اتفاق ساکنان اين شهرستان را مسلمانان با ۶۸/۹۹% تشکیل می دهند.
با این حال که اکثریت قریب به اتفاق ساکنان این شهرستان را فارسی زبانان تشکیل داده اند. اما در عین حال سه گروه عمده دیگر علاوه بر فارسی زبانان در این شهرستان سکنی گزیده اند. این سه گروه قومی که از گروه های مهاجر می باشند و به ترتیب ، عرب ها ، ترکان و لرها می باشند. گروه قومی اعراب در فنات البشر در دهستان «سربنان» زرند زندگی می کنند که در زمان حمله اعراب بر این منطقه آمده اند و ماندگار شده اند و گروه قومی دیگر که ترک زبانان باشند در دوره حکومت سلجوقیان به اين منطقه آمده اند و در حیات سیاسی این منطقه نیز مشارکت داشته اند از گروه های قومی این قوم می توان به تيرهٌ افشار و دیگر طایفه هایی که بعد ها به استان کرمان مهاجرت نموده اند نام برد. به علاوه از گروه قومی لر ها نیز مي توان به تیره لک ها در این شهرستان اشاره کرد
شهرستان سیر جان
این شهر در قدیم به نام سیر گان معروف بوده است که بنای آن را بهمن پادشاه اشکانی نسبت می دهند. بعد ها که اعراب به این شهر دست یافتند. معرب شده و به سیر جان تبدیل گردیده است
اين شهرستان در حال حاضر حدود ۲۲۸۱۰۸ نفر جمعیت دارد همچنین دارای دو بخش ، چهار شهر و ۱۰ دهستان می باشد.
علارغم اینکه این شهرستان از ترکیب زبانی و قومی نسبتا متنوعی برخوردار است ؛ اما چند گروه قومی هستند که حضور چشمگیر تری در اين شهرستان دارند که در ذیل به شرح آنها می پردازیم.
آذری ها
آذری ها ي مقیم شهرستان سیر جان خود به چند دسته قابل تفکیک هستند:
افشار: بزرگترین گروه قومی است که آذربایجان به استان کرمان مهاجرت کرده اند و جمعي از این تیره امروزه در شهرستان سیر جان در نواحی از قبیل چاه بید ، بونوئیه، چاه سجد و استخروئیه سکني گزیده اند
بچاقی ها این گروه قومی ، در زمان نادر شاه افشار از آذربایجان به این منطقه تبعید شده اند و در نواحی شرقی و جنوب شرقی شهر سیر جان ، از جمله در چهار گنبد ، سوفته چال و بلورد ساکن می باشند.
گروه قومی قرایی ها : این گروه قومی در نواحی تنگوئیه ، چاچوران ، چاه شور۷ ، گدار خانه۸ زندگی می کنند. مرحوم وزیری تعداد این گروه قومی ترک زبان را در سال ۱۲۹۱ هجری قمری هشتصد خانوار ذكر كرده است.
لرها
بزرگترین گروه قومی لرها در این شهرستان گروه قومی لری است که جد آنها فخرالدین می باشد. این گروه قومی در زمان نادرشاه افشار از لرستان به این منطقه آمده اند و در نواحی کوه پنج۹، باغ خشک۱۰، هفده چنار۱ و منسار۸ زندگی می کنند
شهرستان کهنوج
شهرستان کهنوج در جنوب شرقی استان کرمان واقع شده است که دارای چهار مرکز شهری ، چهار بخش و ۱۴ دهستان می باشد. این شهرستان بعد از انقلاب در سال ۱۳۵۸ از پیکره شهرستان جیرفت جدا شده است و در حال حاضر حدود ۲۵۰۰۰۰ هزار نفر جمعت دارد
در این شهرستان گروه های قومي (زبانی) و نژادی مختلفی زندگی می کنند که به تفکیک در ذیل به شرح هر کدام خواهیم پرداخت :
اقوام :
اعراب : این قوم ، از اقوام مهاجری هستند که در زمان حمله به ایران وارد این منطقه شده اند و در آن سکنی گزیده اند. دو طایفه مالکی و مهیمی که از احکام و سرداران رودبار بوده اند ؛ اصالتا از اعرابی هستند که در صدر اسلام در خراسان ساکن شده اند و حدود پانصد سال قبل به منطقه رودبار آمده و به حکومت رسیده اند. مالکی ها خود را از احفاد مالک اشتر می دانند.
بلوچ ها : این گروه قومی از اقوام مهاجري هستند که از سیستان و بلوچستان به این منطقه آمده اند و در انتهای بخش رودبار کوه های نمداد ساکنند. این گروه قومی شامل گروه هایی از قبیل فرامرزی ، ناروئی ، بامری ، سالکی و زابلی می باشند.
ترکان : این گروه قومی ، گروه قومی هستند که بعد از حمله غز ها به کرمان، وارد این منطقه شده و در سه منطقه کهنوج ، جیرفت و بم سکنی گزیده اند. این گروه قومی ساکن شامل طایفه های رئیسی ، جاویدان دادخواهی ، کرمانشاهی و فتحی می شود.
هندوها: این گروه قومی ، گروه قومی مهاجری هستند که از هندوستان به این منطقه مهاجرت کرده اند و در منطقه رودبار سکنی گزیده اند. یکی از طایفه های این قوم ، طایفه براهوئی است که زبان مخصوصی به خود دارند. با این که گروه های قومی رودبار لهجه هاتی گوناگونی را دارند ولی زبان همدیگر را به خوبی می فهمند اما هیچکدام قادر به درک لهجه های براهوئی نمی باشند و تقریبا آداب و سنن گذشته خود را به خوبی حفظ کرده اند.
نژاد :
با این حال که نژاد مردمان این شهرستان را نژاد آریایی تشکیل می دهد. اما بعضی از ساکنان این ناحیه از نژاد های دیگری از قبیل: یونانیان و آفریقایی ها هستند.
یونانیان: این گروه قومی نژادی، گروهی هستند که در ناصر آباد و لنگ آباد سکونت دارند و مدعیند از به جا ماندگان سپاهیان و خویشان و وابستگان اسکندر مقدونی میباشند؛ افرادی قوی هیکل ، سفید پوست و پر قدرتند. ادعایشان می تواند صحیح باشد چون اسکندر هنگام بازگشت از سفر هندوستان در مسیر هلیل رود و رودبار خود را به جیرفت و سالموس رسانیده؛ در این سفر بدون شک عده ای از سپاهیان فاتح مقدونی در نواحی مختلف به علل گوناگون باقی مانده اند. از اين گروه قومی نژادی می توان به طایفه اسکندری که یکی از طوایف بزرگ این شهر می باشد؛ اشاره کرد.
آفریقایی ها: این گروه قومی، از گروه قومی نژادی می باشندکه به دلیل مساعد بودن زمين های این منطقه برای کشاورزی، به این منطقه آورده شده اند. نویسنده تاریخ و جغرافیای کرمان در مورد آنها چنین نوشته؛ یک طایفه در رود بار می باشند که اجداد آنها غلام زر خرید از اجداد نور الدین خان بوده اند. به این مردان کاری که برای کار کردن در این زمین ها آورده شده بودند. غلام بابو سياه بابمی گفتند. به عنوان مثال طایفه سالمی رودبار از مهاجرین و کوچانده های آفریقایی می باشند که در مالکیت خوانین رودبار بوده اند. وجود این گروه قومی نژادی ادعای نویسنده تاریخ و جغرافیای کرمان را ثابت می کند که یک گروه نژادی سیاه پوست در این منطقه زندگی می کنند که امروزه بعضی از آنها مالک زمین های کشاورزی این شهرستان نیز می باشند.