نونونو هل مهلو
داستان این نمایش داستان معروف خاله رورو است،
زنى که باردار است و بچهاى در راه دارد.
نمایش بدینگونه آغاز مىشود:
خاله: نونونوهل مهلو، شیرینپلو، عاروس نو، چن ماهه دارى خاله چرا نمىزائی؟
و پاسخها کم و بیش شبیه روایتهاى دیگر است.
در پایان نمایش کسى که نقش زن را بازى مىکند مىخواند:
‘ى دخترا عاروس مَشین بد دردیه اى یاروا دومات بشین خوب کاریه.’
سپس پارچهاى را که زیر پیراهن خود پنهان کرده بیرون مىآورد و مىخواند:
بچه نبود باد بود تخم على داد بود
بچه نبود رخش بود تخم خدابخش بود.